یادداشت سیدعلی میرنظامی، کارشناسی اقتصاد دانشگاه شهید بهشتی با موضوع معادلات اقتصادی خاورمیانه شرح زیر است:
ابعاد اقتصادی تنش در غرب آسیا
رویارویی مستقیم ایران و رژیم صهیونیستی نه فقط ساختار سیاسی منطقه، بلکه تاروپود اقتصادی آن را به لرزه درآورده است. این درگیری که از تجاوز اسرائیل به خاک ایران آغاز شد، بیش از هر رخداد دیگری در دهه اخیر، میتواند خاورمیانه را وارد فازی از بیثباتی اقتصادی کند؛ فازی که در آن، نه فقط طرفهای درگیر، بلکه اقتصادهای همسایه نیز با شوکهای ممتد مواجه خواهند شد.
بازتابهای درونی جنگ بر ساختار اقتصاد سیاسی منطقه
جنگ مستقیم میان دو بازیگر مهم نظامی خاورمیانه ـ ایران و رژیم صهیونیستی ـ مرزهای اقتصادی کشورها را فراتر از سرزمین دچار بحران میکند. این جنگ به میدان آزمون تابآوری ساختارهای اقتصادی منطقه بدل شده است؛ ساختارهایی که اغلب وابسته به درآمدهای خارجی، سرمایهگذاریهای ناپایدار، یا سیاستهای ریاضتیاند.
در این شرایط، کشورهای منطقه با یک دوگانگی پیچیده مواجهاند:
– از یکسو، فشارهای داخلی (تورم، رکود، بیکاری، بیثباتی بازارها و نارضایتیهای اجتماعی) آنها را به سمت میانجیگری و مهار تنشها سوق میدهد.
– از سوی دیگر، وابستگیهای ژئوپلیتیکی به بازیگران جهانی (آمریکا، روسیه، چین و ناتو) موجب سردرگمی در انتخاب موضع مستقل اقتصادی و سیاسی میشود.
بازار انرژی: فرصت یا تهدید؟
در صورت تشدید درگیریها، برخی کشورهای نفتخیز خاورمیانه در ظاهر از جهش قیمت نفت سود میبرند؛ اما این سود، بذر بیثباتی درون خود دارد. افزایش بهای نفت در صورت تشدید جنگ به بالای ۱۰۰ دلار، درآمد کوتاهمدتی برای کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس ایجاد میکند؛ اما در بلندمدت بیثباتی مزمن منطقهای، جذابیت سرمایهگذاری در پروژههای بزرگ نفت و گاز مانند پروژه میدانهای گازی قطر یا زیرساختهای انرژی امارات را کاهش میدهد. کشورهای واردکننده انرژی مانند مصر، اردن، لبنان و ترکیه، فشار شدید تورمی را تجربه خواهند کرد که میتواند به اعتراضات اجتماعی و ناپایداری سیاسی دامن بزند.
کشورهای خاورمیانه: یک منطقه، یک ریسک مشترک!
اقتصاد خاورمیانه، بیش از آنکه درگیر مسائل داخلی کشورها باشد، اکنون با خطرات ناشی از یک درگیری منطقهای فراگیر روبهروست. جنگ ایران و اسرائیل میتواند آغازگر دورهای از بازنگری در اولویتهای اقتصادی کشورهای منطقه باشد: از اتکای افراطی به سرمایه خارجی، تا آسیبپذیری لجستیکی و نبود سازوکارهای هماهنگ منطقهای برای مواجهه با بحرانهای فراملی.
با ادامه تنش ها در منطقه، شرکتهای بینالمللی حملونقل به فکر بازنگری مسیرها و قراردادها خواهند افتاد، که این موضوع میتواند کشورهای منطقه را از مزایای ترانزیتی و صادراتی محروم کند. همچنین احتمال بسته شدن تنگه هرمز توسط ایران و تنگه بابالمندب توسط یمن، عامل افزایش سرسامآور قیمت بیمه کشتیرانی است. در واقع اگر اسرائیل در مرکز بحران است، کشورهای خاورمیانه در مدارهای پیرامونی آن، دچار اختلالهای گسترده ارزی و تجاری میشوند.
بازنده اصلی نبرد
رژیم صهیونیستی با اقتصادی پیچیده و پیوند خورده به زنجیره تأمین جهانی، اکنون در میانه طوفانی قرار دارد که از درون “بحران مالی” و از بیرون “تنش امنیتی” آن را تهدید میکند.
برآورد هزینه نظامی ۱۲ میلیارد دلاری ماهانه جنگ، در کشوری با تولید ناخالص داخلی حدود ۵۰۰ میلیارد دلار، به معنای سوزاندن منابع مالی در مقیاسی بیسابقه است. رکودی که از جنگ ۷ اکتبر آغاز شده بود، حالا عمیقتر شده و امکان تبدیل شدن به بحران اقتصادی تمامعیار دارد.
خروج سرمایه، فرار نیروی کار متخصص، رکود در گردشگری، اختلال در صادرات و تعطیلی کسبوکارها، مثل دومینویی پیدرپی عمل میکنند. فشار بر سیاستهای پولی و مالی آنچنان بالاست که قدرت حکمرانی دولت بهشدت کاهش یافته است. این تحولات، بهدرستی امکانپذیری تداوم جنگ از جانب اسرائیل را زیر سؤال برده و اقتصاد را به یک بازیگر استراتژیک در شکلگیری آتشبس تبدیل کرده است.
تداوم فشارهای اقتصادی بر ایران
واقعیت این است که اگر آتش بس در تقابل نظامی هم برقرار شود، هیچ آتش بسی در تحریم ها علیه ایران اتفاق نخواهد افتاد. توسعه صنعتی ایران همواره کابوس غربی هاست و راهبرد آن ها در تضعیف ایران هیچ گاه عوض نمیشود.
حمل و نقل ریلی در ایران، با یک سده تاخیر آغاز شد زیرا بریتانیا و روسیه مانع آن میشدند؛ صنعت فولاد و ماشین سازی ایران با مخالفت آمریکاییها روبه رو شد و مزیت نسبی ایران سال ها بلااستفاده ماند؛ صنعت هستهای با وجود استفاده صلح آمیز و شفاف ایران همواره بهانه ای برای فشار حداکثری و تضعیف این مرز و بوم قلمداد شد؛ صنعت موشکی هم با محدودیت های شدیدی که همه قدرت های جهانی ایجاد کردند با سخت کوشی دانشمندان و مسئولان این عرصه به شکوفایی رسید و اگر درایت مقام معظم رهبری نبود، به دنبال غارت منابع ایران با فروش موشک با ۲۵۰ برابر قیمت به کشورمان بودند. آن چه تاریخ این سرزمین نشان میدهد، راهبرد اصلی ابر قدرت ها در راستای خام فروشی و تامین مواد اولیه از ایران به نفع کشورهای توسعه یافته است.
مردم شریف ایران با تکیه بر آرمانهای انقلاب اسلامی، با وجود همه فشارهای نظامی و اقتصادی در برابر هیچ ابرقدرتی تسلیم نمیشوند و در مسیر پیشرفت فزاینده خود به پشتوانه خداوند متعال ادامه خواهند داد. ایستادگی در جنگ تحمیلی ۱۲ روزه رژیم صهیونیستی و آمریکا علیه کشورمان تنها یک پیام برای دشمنان ایران داشت: پنجه به روی آفتاب میکشید…
دیدگاهتان را بنویسید