به گزارش خبرنگار کف دانشگاه، انجمن اسلامی دانشگاه امیرکبیر یادداشتی را پیرامون مذاکره ایران و آمریکا منتشر کرده است. متن یادداشت به شرح زیر است:
اینکه دوباره در دولت چهاردم مبحث مذاکره با آمریکا مطرح شده و دولتمردان جمهوری اسلامی ایران، بی توجه به تجربیات گذشته بر سر میز گفت و گوی غیر مستقیم با آمریکا نشسته اند به امید اینکه ایندفعه شاید گشایشی رخ دهد، فرصت خوبی ایجاد کرده تا به تجربیات تاریخی مذاکرات دولت های مختلف جمهوری اسلامی و حتی سایر دولت های جهان با ایالات متحده بپردازیم و ببینیم که آیا خوی استکباری دولت آمریکا در طی همه این سال ها تغییر کرده و اصلا میتوانسته که تغییر کرده باشد؟ چرا وقتی ثابت شده است که رژیم ایالات متحده بدعهد است و تقریبا تمام تجارب مذاکرات حاکمیت ها و کشورهای مختلف جهان که در منازعه با آمریکا بوده اند، با دولت این کشور به شکست انجامیده است، باز عده ای از مسئولین جمهوری اسلامی رویای به نتیجه رسیدن توافق با دولت آمریکا را در سر دارند و علیرغم تمام مخالفت ها و تذکرات رهبر معظم انقلاب، باز ایران را معطل این میز گفت و گوی بیحاصل میکنند؟ در ادامه این نوشته قصد داریم به تجارب مذاکرات تاریخی بعضی کشورها از جمله ایران با دولت ایالات متحده بپردازیم.
جمهوری اسلامی ایران خود از جمله کشورهاییست که بارها و در طول دوره های مختلف از نشستن بر سر میز گفت و گو با آمریکا زخم خورده است و حافظه تاریخی ملت ایران پر است از عهدشکنی ها و تلخکامیهایی که دولتمردان آمریکا بر ایشان تحمیل کرده است.
اولین تجربه مذاکره ایران و دولت های غربی مربوط به دولت دوم محمد خاتمی میشود. در این دوره با نفوذ اطلاعاتی سازمان منافقین، فعالیت های صلح آمیز هسته ای ایران در جهت غنی سازی اورانیوم که تا آن زمان پنهان بود، از خفا خارج شد. همین موضوع سبب افزایش فشار کشورهای غربی در سازمان های جهانی شد. مقامات ایرانی برای نشان دادن حسن نیت و صلح آمیز بودن فعالیت های هسته ای با دول غربی (تئوریکای اروپایی) وارد مذاکره شدند و در معاهدات سعدآباد و پاریس نسبت به کاهش سطح غنی سازی و محدود کردن فعالیت های هسته ای ایران تعهد دادند. اما زیاده خواهی دول غربی به سرکردگی آمریکا موجب به بنبست کشیدن توافقات شد. آنها از ایران میخواستند که به کلی فعالیت های هسته ای خود را حتی در جهت اهداف صلح آمیز متوقف کند و احتمالا بعد از آن نیز در پی خلع سایر مؤلفه های قدرت ایران بودند. زورگویی و تحکم آنها در روند مذاکرات، این سری از توافقات را به بنبست و شکست ختم کرد.
دور دوم مذاکرات هسته ای ایران با دولت آمریکا در زمان ریاست جمهوری حسن روحانی به انجام رسید. در این دوره از مذاکرات نیز که به توافق برجام معروف شد، مانند دور نخست آن، ایران متعهد به محدودیت فعالیت های هسته ای و کاهش شدید سطح غنیسازی شد. حتی در مواردی مانند بتن ریزی در قلب راکتور اراک، سخاوت متحیر کننده ای از سوی طرف ایرانی به خرج داده شد و در زدودن فعالیت های غنیسازی، زیاده روی شد. اما باز طرف های غربی با محوریت دولت آمریکا به تعهدات خود عمل نکردند و در دوره ترامپ به صورت کامل از برجام خارج شدند. نتیجه این دوره از مذاکرات نیز چیزی جز خسارت محض برای دولت و ملت ایران نبود.
حال به نظر شما خواننده گرامی، دور سوم مذاکرات جدی ایران و آمریکا در دولت مسعود پزشکیان چه سرنوشت و خاتمه ای خواهد داشت و به کجا خواهد رسید؟
لیبی قذافی نیز از جمله کشورهاییست که با غرب و ایالات متحده وارد توافق و گفت و گو شد. در دهه های پایانی قرن بیستم، روابط لیبی و آمریکا به شدت خصمانه بود و لیبی تحت تحریم های شدید بین المللی قرار داشت. قذافی تهدیدی برای اسرائیل محسوب میشد و برنامه تسلیحات شیمیایی، هسته ای و موشکی لیبی، تهدیدی برای غربی ها به شمار میرفت. بعد از حمله آمریکا به عراق، قذافی دچار ترس و واهمه نسبت به سرنوشت خود و حکومتش شد. او تصمیم گرفت تا حد امکان به سیاست تنشزدایی با غرب رو بیاورد. وی از ۲۰۰۳ به بعد برنامه هسته ای و شیمیای خود را بکلی کنار گذاشت و صنعت موشکی خود را نیز به شدت محدود کرد. قذافی امیدوار بود که با این اقدامات گشایشی برای کشورش رخ میدهد. البته که موقتا تحریم های جهانی علیه لیبی به تدریج رفع شد و این کشور از لیست حامیان تروریست خارج شد. اما طولی نپایید که در جریان بهار عربی و در سال ۲۰۱۱، غرب از مخالفین قذافی حمایت کرد و لیبی تحت حمله مستقیم ناتو قرار گرفت. حکومت قذافی که خود را خلع سلاح کرده بود، نتوانست در برابر حملات ناتو تاب بیاورد. نهایتا در همان سال ۲۰۱۱، قذافی سرنگون شده و به شکل خشونت باری توسط مخالفین کشته شد.
در اوت ۱۹۹۰ عراق بعثی به دلیل اختلافات مالی و نفتی به کویت حمله کرد. صدام حسین گمان میکرد که آمریکا موضعی بی طرفانه در این خصوص اعمال خواهد کرد. کویت در ظرف دو روز توسط نیروهای عراقی اشغال شد. اما طولی نکشید که ائتلافی از ۳۴ کشور به رهبری آمریکا در عملیات طوفان صحرا به نیروهای عراق در کویت حمله کردند.
آنها نیروهای صدام را در مدت کوتاهی شکست دادند و کویت را آزاد کردند. این جنگ که به جنگ خلیج فارس معروف شد، ضربه سختی به ارتش و اقتصاد عراق وارد کرد و وجهه صدام را در اذهان بین المللی به شدت مخدوش کرد. همچنین تحریم های کم سابقه ای علیه حکومت عراق در شورای امنیت وضع شد. عراق بارها برای رفع تحریم ها و کاهش فشار ها با دول غربی مذاکره کرد. اما غربی ها هر بار به بهانه موضوع تسلیحات کشتار جمعی عراق و بازرسی ها (که بعد ها ثابت شد همه اتهامات علیه این کشور دروغ بوده است) توافقات را به هم زدند. صدام شخصا چندین بار به آمریکا پیشنهاد مذاکره داد. اما دولت ایالات متحده نسبت به او اظهار بی اعتمادی میکرد. در واقع حکومت بعث عراق به جای بازیابی ارتش خود و توانمند سازی دفاعی، تلاش کرد از طریق مذاکره بحران خود را حل و فصل کند. اما این تلاش ها برای آنها فایده ای نکرد. نهایتا در سال ۲۰۰۳، دولت جورج بوش با ائتلافی از کشورهای مختلف به عراق حمله کرد و چند صد هزار غیر نظامی بیگناه را به کام مرگ کشاند. حال صدام حسین که دیر زمانی با حمایت آمریکا به ایران اسلامی حمله ور شده و جنایات زیادی مرتکب شده بود، خود مرگ را جلوی چشم خود میدید. نهایتا در دسامبر ۲۰۰۶ در بغداد پایتخت عراق، صدام توسط نیروهای آمریکایی به دار آویخته شد.
فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی در سال ۱۹۹۱، بزرگ ترین تجربه تاریخیست که در پیش چشم ملت های معارض آمریکا و استکبار قرار دارد. این تجربه به خوبی نشان میدهد که سرانجام مذاکره با غرب و آمریکا، چیزی جز اضمحلال و نابودی نیست. نزدیک چهل سال بود که از جنگ سرد بین آمریکا و شوروی میگذشت. جهان در این چهل سال به عرصه رقابت ایدئولوژیک دو ابر قدرت بدل شده بود. در برخی موارد درگیری ها تا آستانه نبرد هسته ای نیز پیش رفت. اما در این میان اوضاع داخلی شوروی اصلا خوب نبود. سرکوب نیروهای مخالف سیاسی، فقر، اوضاع بد اقتصادی، بحران های زیست محیطی و… مردم شوروی را به سطوح آورده بود. از طرفی تبلیغات و پروپاگاندای آمریکا و دولت های غربی علیه کمونیست ها، اوضاع را برای آنها وخیم کرده بود و بر روی افکار عمومی مردمشان تاثیرات جدی گذاشته بود. نهایتا حزب کمونیست تصمیم گرفت که به مذاکره با غرب رو بیاورد. بنابراین در سال ۱۹۸۵ میخائیل گورباچف به عنوان چهره ای غرب گرا و طرفدار مذاکره به عنوان رهبر شوروی انتخاب شد. او از همان اوایل به صورت جدی گفت و گو و تعامل با دول غربی به خصوص آمریکا را آغاز کرد. او مجدانه در پی آن بود که مشکلات شوروی را از طریق مذاکره با غرب حل کند. به همین دلیل چندین دوره مذاکره در ژنو، ریکیاویک و پیمان هایی همچون INF و استارت منعقد شد. گورباچف پا را از اینها فراتر گذاشت و در قالب گلاسنوست (اصلاحات اجتماعی) و پروسترویکا (اصلاحات اقتصادی) اصلاحاتی به سبک غربی در اتحاد جماهیر شوروی پیاده کرد. او با این اقداماتی که انجام داد به جای اینکه به بقای شوروی کمک کند، کمونیست ها را از پای در آورد. هیچکدام از این اصلاحات نتوانست به بهبود وضعیت اقتصادی و اجتماعی این کشور کمک کند. او به جای اتکا به توانایی درونی ابرقدرت دوم نظامی و دومین اقتصاد بزرگ جهان، مسیر بی سر انجام تعامل با غربی ها را در پیش گرفت. سرانجام با وخامت و به بنبست رسیدن اوضاع، اتحاد جماهیر شوروی در سال ۱۹۹۱ از هم فرو پاشید.
تجارب چندین باره ی ما در ایران عزیز اسلامی و رویداد های تاریخی چند ده باره ی سایر کشور ها، به خوبی نشان میدهد که عاقبت مذاکره با آمریکا و رویاپردازی در خصوص حل بحران های اقتصادی و اجتماعی از بیرون، به چه عاقبتی ختم خواهد شد. کشوری چون ایران هیچ راهی جز تکیه بر توامندی های داخلی و اصلاحات درون زا ندارد. تا ما ایرانیان مسلمان بکلی از اعتقادات و اصول خود عدول نکنیم و خود را در نظم جهانی آمریکایی تعریف نکنیم، آمریکا و غرب از ما راضی نخواهند شد که این مسیر چیزی جز از دست رفتن شرافت، عزت و استقلالمان نیست. ما با افتخار و عزت نفس از مسیری که تا کنون آمده ایم هرگز پشیمان نیستیم و بعد از این نیز، مسیر ایمانی و سعادتمندانه خود را تا آخر طی خواهیم کرد.
دیدگاهتان را بنویسید