×
×

یادداشت بسیج دانشگاه امیرکبیر پیرامون مذاکره ایران و آمریکا
مذاکرات ایران و آمریکا؛ چه شده است و باید چه کرد؟

  • کد نوشته: 2092
  • ۲۸ فروردین
  • 55 بازدید
  • ۰
  • در دیدار اخیر نتانیاهو با دونالد ترامپ برای اولین بار اعلام شد که روز شنبه این دو کشور در عمان برای مذاکره حاضر خواهند شد. چنین مذاکراتی در دولت های مختلف جریان داشته اما بیان علنی آن (که گویا قرار بوده محرمانه پیگیری شود) توسط ترامپ را باید در پازل رویکرد جدید آمریکا در قبال ایران برای مدیریت مذاکرات، تصویرسازی جهانی از شرایط ایران و محور مقاومت، گرفتن بازخورد از ایران(چه در لایه حاکمیتی و چه در لایه افکار عمومی و بازار) در نسبت با رویکرد تهدیدمحور و به تبع آن تحلیل دستگاه محاسباتی آمریکا از پالس ضعف یا قوت جمهوری اسلامی برای تدوین گام های بعدی فشار به ایران، مقصرسازی از ایران در صورت عدم توافق و ... تعریف نمود.
    مذاکرات ایران و آمریکا؛ چه شده است و باید چه کرد؟
  • به گزارش خبرنگار کف دانشگاه، بسیج دانشگاه امیرکبیر پیرامون مذاکره ایران و آمریکا، یادداشتی را منتشر کرده‌ است. متن یادداشت به شرح زیر است:

     

    در دیدار اخیر نتانیاهو با دونالد ترامپ برای اولین بار اعلام شد که روز شنبه این دو کشور در عمان برای مذاکره حاضر خواهند شد. چنین مذاکراتی در دولت های مختلف جریان داشته اما بیان علنی آن (که گویا قرار بوده محرمانه پیگیری شود) توسط ترامپ را باید در پازل رویکرد جدید آمریکا در قبال ایران برای مدیریت مذاکرات، تصویرسازی جهانی از شرایط ایران و محور مقاومت، گرفتن بازخورد از ایران(چه در لایه حاکمیتی و چه در لایه افکار عمومی و بازار) در نسبت با رویکرد تهدیدمحور و به تبع آن تحلیل دستگاه محاسباتی آمریکا از پالس ضعف یا قوت جمهوری اسلامی برای تدوین گام های بعدی فشار به ایران، مقصرسازی از ایران در صورت عدم توافق و … تعریف نمود.

     

    نمی توان وضعیت دیپلماسی کشور را تک بعدی، دگم و مقطعی تحلیل کرد. قطعا متغیر های داخلی، منطقه ای و بین المللی راهبرد ها و تاکتیک های مختلف من جمله مذاکره، عملیات وعده صادق، تهدید، سکوت و … را متناسب با شرایط پیش روی ما قرار می دهد. نمی توان دگم‌اندیشانه هر نوع مذاکره(حتی تاکتیکی) را در تضاد با استکبارستیزی دانست یا مثل برخی حضرات برایش غش کرد

     

    اتفاقات منطقه از جمله حمله آمریکا به یمن و آغاز نسل‌کشی مجدد در غزه همزمان با آغاز مذاکرات با ایران، می تواند در عرصه بین المللی توسط آمریکا به عقب‌نشینی ایران از مواضع منطقه‌ای تفسیر گردد. همچنین اگر دشمن اینطور برداشت کند که تهدید های مکرر ترامپ منجر به پای میز مذاکره آمدن ایران شده، گزاره کنترل‌پذیر شدن جمهوری اسلامی ایران در برابر تهدیدات و حتی حملات نظامی به شدت پررنگ خواهد شد. زیرا کرنش نظام در برابر تهدید ها و حتی مذاکره‌پذیر شدن محور مقاومت به هر علتی پالس ضعفی خواهد بود که دشمن را به اشتباه محاسباتی دچار خواهد کرد. این پالس ضعف برای آمریکا به این معنیست که محور مقاومت در منطقه بازدارندگی خود را از دست داده، فشار های وارده به خویش را جذب کرده و تغییر رویه می دهد! چنین رویکردی آمریکا را در مسیر سیاست فشار حداکثری، تحریم، تهدید و حتی اقدام نظامی جری تر می سازد و کاملا نافی منافع ملی ایران است.

     

    بنابراین می توان گفت در مذاکره فعلی ایستادن بر مواضع منطقه ای ایران مانند حمایت از محور مقاومت یعنی تمام گروه های مسلح حاضر در محور، از حشدالشعبی عراق تا حزب الله لبنان و انصارلله یمن همچنین بالاخص نفی هرگونه تضمین امنیتی به اسرائیل الی الابد فارغ از به ثمر نشستن یا ننشستن مذاکرات، مهم ترین نکته خواهد بود. این یعنی منافع ملی کشور مساوی است با محور مقاومت! دقیقا برعکس دوگانه مقاومت_مذاکره که در صورت استادیومی شدن جامعه، عناصر معلوم‌الحال داخلی و تیم جنگ روانی را در ایجاد تنش در کشور، مقصرسازی از جمهوری اسلامی، کاهش تاب آوری روانی جامعه پرالتهاب ایران در برابر تهدیدات و حتی اقدامات بر ضد کشور … یاری خواهد رساند.

    محدود بودن، صرفا هسته ای بودن و غیرمستقیم بودن آن نیز در راستای آن است که برداشت جامعه، بازار و حتی سیاسیون مانند گذشته به آن به مثابه یک نقطه عطف در تاریخ روابط ایران و آمریکا نباشد.

     

    طبیعتا بدون اعتمادسازی جدی طرف مقابل، برگشت به تعهدات قبلی و حتی توقف تجاوزات و تهدید های آمریکا گسترش سطح مذاکرات عقلانی نمی باشد و الا تجربه تلخ پسابرجام در شرطی‌شدن اقتصاد کشور به مذاکرات، واکنش‌پذیری بالای اقتصاد به تهدیدات و کنش های دشمن، شوک به کشور در صورت عدم توافق یا خروج ناگهانی طرف مقابل از آن و …. دوباره تکرار خواهد شد.

    مواضع منطقی درباره مذاکرات به صورت خلاصه در لایه جریان اجتماعی و دانشجویی می تواند بدین شرح بیان شود:

     

    ۱_مذاکره با ابعاد کاملا محدود که این محدودیت فقط در موضوع مذاکرات نمی باشد بلکه در خط مشی کلی دولت در نسبت با آینده، توقع جامعه و بازار، تحلیل ها در بدنه تصمیم‌ساز نظام، جریان رسانه ای کشور و … نباید مانند اتفاقی که در برجام افتاد تاثیر مذاکرات ابتدا به ساکن برجسته شود. رفع محدودیت در فرم مذاکرات تنها در صورتی قابل پذیرش است که اعتمادسازی آمریکا مخصوصا در بحث منطقه به صورت پله پله انجام پذیرد. گسترش سطح مذاکرات چه در مباحث تحت مذاکره و چه در رویکرد اجتماعی دولت قبل از تضمین پله پله آمریکا و بازیابی قدرت منطقه‌ای ایران، برای اقتصاد و جو روانی کشور مضر خواهد بود.

     

    ۲_نباید هیچ‌گونه تضمین امنیتی برای اسرائیل به اسم کاهش تنش داده شود. تهدید در برابر تهدید و چشم در برابر چشم مهم‌ترین کارت مذاکراتی برای لیبی نشدن ایران و حتی انتفاع اقتصادی کشور از مذاکرات است. کنترل‌پذیری کشور در برابر تهدیدات سگ هار منطقه یعنی از دست رفتن بازدارندگی ایران! پس با توجه به تهدیدات مکرر آمریکا وعده صادق ۳ می تواند به عنوان گزینه ای روی میز در نظر گرفته شود. قطعا قدرت‌نمایی گروه های مقاومت در عراق و یمن در تهدید پایگاه های آمریکایی و منافع نفتی_اقتصادی آمریکا می تواند دست پر محور مقاومت را در مذاکرات به رخ بکشد، پوچ بودن تهدید های آمریکا را عیان ساخته و باطل السحر جنگ روانی علیه محور مقاومت باشد.

     

    ۳_نباید جریانی که در کشور به دنبال نرمال‌سازی جمهوری اسلامی در عرصه هسته ای، موشکی و منطقه ای است بتواند افکار عمومی جامعه و نبض نوسانات بازار را به دست بگیرد. باید فهمید مذاکره تاکتیکی با تلاشی برای استحاله مولفه های قدرت جمهوری اسلامی متفاوت است. طبیعتا مورد اول اگر صرفا به عنوان تاکتیکی که احتمال شکست نیز به سبب کارشکنی طرف مقابل در آن توسط عقلا و عامه پذیرفته شود با جریاناتی که در دولت دوازدهم به دنبال تغییر ماهوی سیاست خارجی جمهوری اسلامی بودند و توقعات پرطمطراق اقتصادی داده بودند متفاوت است. بنابراین مخالفت در شرایط فعلی با اصل مذاکرات منطقی نخواهد بود. حال آنکه همچنان با توجه به رویکرد های ترامپ این دور از مذاکرات را نوعی کنش و واکنش برای مدیریت تنش دانست نه رسیدن به توافق!

    صرف کردن انرژی جامعه در بازتولید دوقطبی های دهه ۹۰ که در حال حاضر با شرایط مذاکرات منطبق نیست، منجر به تنش پذیر کردن جامعه در برابر جنگ روانی دشمنان خواهد بود. قطعا جناح عاشق لیبی شدن ایران به دنبال ساخت دوقطبی کاسب‌ تحریم_امیرکبیر زمان هست و نباید جامعه در این بازه از زمان که تحریک اجتماعی توسط مولفه های داخلی و خارجی بسیار محتمل است غیرمنطقی شود.

     

    ۴_امروز امنیت ملی ایران به محور مقاومت گره خورده است. ضعف و عقب‌نشینی از یمن، غزه، عراق و لبنان منجر به تهدید و حتی حمله نظامی به کشور خواهد شد.

     

    تا پیش از این اسلحه پر محور مقاومت بر شقیقه اسرائیل و انرژی جهان عامل بازدارندگی ایران بود و امروز اسرائیل و آمریکا به واسطه اشتباه محاسباتی در تصور نابودی محور مقاومت چشم طمع به دخالت نظامی در ایران دوختند.

    حتی اگر عده ای به دنبال صرفا انتفاع اقتصادی نیز هستند باید بدانند خلع سلاح ایران منجر به فشار معطوف به فروپاشی اقتصاد کشور خواهد شد و نهایت معنای لیبی شدن ایران همین امر است. تبیین نسبت مستقیم مقاومت و دیپلماسی مهمترین وظیفه امروز هر کدام از علما، اساتید، منبری ها، اصحاب رسانه و جریان دانشجویی می باشد.

    مجموع این مطالبات و مسائل می تواند نقش تعیین کننده در آینده داشته باشد.

    نویسنده: مریم بقائی
    برچسب ها

    نوشته های مشابه

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *