به گزارش پایگاه خبری کف دانشگاه، در ادامه بررسی پروندههای تشکلهای دانشجویی، در پرونده ششم به پرونده بسیج دانشجویی دانشگاه علامه طباطبایی (ره) پرداخته شد و مصاحبهای با آقای محمدحسین فاضل صورت گرفت که متن آن بدین شرح است:
سال گذشته ما یک مسئله اصلی که داشتیم این بود که، با توجه به اینکه بدنه فعلی بسیج دانشجویی دانشگاه علامه، دانشجوی علوم انسانی هستند یعنی اساسا دانشگاه علامه طباطبایی (ره) تنها دانشگاه تماما علوم انسانی کشور هست، مسئلهای به اسم نهاد علم جزو مسائلی است که تمام رشتههای ما رو از جامعهشناسی، علوم سیاسی، اقتصاد، روانشناسی، ارتباطات و… رو در برمیگرفت. لذا موضوعی بود که به جهات مختلفی برای ما مسئله جدیای شد، ما دیدیم که این مسئله نهاد علم در تفاوت با مسائل دیگه، مثل مسئله خصوصیسازی یا از این دست مسائل خیلی به بوم دانشگاه علامه و بوم علوم انسانی خیلی نزدیکه، برای همین سال گذشته خیلی ویژه به مسئله نهاد علم فکر کردیم. اهمیت این ماجرا برای ما از دو جهت بود. یکی بحث توجهی که مقام معظم رهبری به مسئله علوم انسانی و نهاد علم در دانشگاهها به خصوص در سالهای اخیر داشتند؛ دوم هم ماجرا و تجمعی بود که در خصوص وزیر علوم وقت، آقای زلفی گل داشتیم. در مورد آقای زلفی گل ماجرا این بود که ما نسبت به حضور غیر دانشجویی آقای زلفی گل در دانشگاه اعتراض داشتیم و یک تجمعی رو رقم زدیم که از ایشان بخواهیم داخل یک جلسه دانشجویی شرکت کنند و بعد یک سری اتفاقها افتاد و ایشان برخورد خوبی با دوستان ما در بسیج علامه نداشتند و موضوع رسانهای شد. ما کمکم به این فکر کردیم که وضعیت دانشگاه، هیچ وقت کسی در موردش فکر نکرده، جدیتر بخواهم عرضم را بیان کنم اینه که بچههای بسیج دانشجویی یا بچههایی که در دل جریان دانشجویی هستند، هیچ وقت به صورت منسجم و دقیق به مسئله نهاد علم فکر و ورود نکردند. به مسائل مختلفی بنا به اقتضائات زمان فکر شده ولی به مسئله اصلی که پیوند عمیقی با خودشون داره، یعنی دانشگاه که عرصه فعالیتشون هست، و خودشون داخلش هستند و دارند اونجا تحصیل میکنند، هیچ وقت در موردش فکر و کار نکردند.
لذا اهمیت نهاد علم برای ما خیلی ویژه شد و شاید یک بازه زمانی پنج شش ماههای فعالیتهای جدی در داخل بدنه خودمون داشتیم. از جلسات خصوصی و تشکیلاتی که با دوستان داشتیم تا متنخوانیها و پیگیریهای شخصی بعضی از فعالین بسیج که نسبت به نهاد علم دغدغهمندتر بودند. خلاصه تمام اینها یک اتفاقی رو رقم زد و ملاحظهی اصلی که ما داشتیم این بود که بچههای دانشجو باید تلاش بکنن پس از مواجههای که با مسائل جدی جمهوری اسلامی دارند و درکی که از اون وضعیت دارند باید دست به یک تولیدی نسبت به اون مسئله بزنند، این تولید رو صرفا و اساسا حل مسئله نمیدونیم. یعنی به این معنی نیست که شما بروی و مسئله را حل بکنی و بنویسی و بگی که برای حل این مشکل باید این کار رو بکنه یک نهادی، یک سازمانی، یک وزارتخانهای…
قطعا نه، این رو غایت کار تشکلی نمیدونیم اما از جهتی معتقدیم که یکی از کارهای ما خلق ادبیات و گفتمان سازی حول مسائلی است که احساس میکنیم مسائل مهم و جدیای هستند و لازم هست که در کشور به اون مسئله فکر بشه توسط نخبگان، اهالی علم و اهالی دانشگاه.
به همین جهت خروجی اون جلسات و گفتگوها و تمام اون مباحثی که ما بین خودمان داشتیم شد یک سیاستنامه که حالا توضیح خواهم داد که چرا اسمش سیاست نامه است، که ما این سیاست نامه را در اردیبهشت ۱۴۰۳ منتشر کردیم و داخل یک جلسه دانشجویی در حضور خود آقای زلفیگل وزیر علوم دولت سیزدهم از آن رونمایی کردیم و به ایشان هم تقدیم کردیم که ایشان هم به عنوان وزیر علوم و متولی نهاد علم این متن را مطالعه کنند.
اما این متن چه ویژگیهایی داره و چه بود اساسا؟
ما معتقدیم که بسیج دانشجویی اندیشکده نیست و در نقطه کار مدیریتی و توصیههای مدیریتی اساسا نیست. ما خودمون رسالت خودمون رو هم به جهت جنبش دانشجویی بودنمون هم به جهت علوم انسانیخوان بودنمون در توصیف وضعیت و اساسا گفتمان سازی یه وضعیتی که احساس میکنیم مهمه، میدونیم. ببینید ما یک ادعایی داشتیم در اون جزوه و هنوز هم این ادعا رو داریم در اون سیاستنامه آن هم اینکه وضعیت نهاد علم بعد از ۴۰ سال از پس از انقلاب اسلامی اصلا وضعیت خوبی نیست و در وضعیت بغرنجی قرار داره. این به چه معنیه؟ به این معنی که پس از انقلاب نحوه حکمرانی بر دانشگاه و اداره دانشگاههایی که داریم اساسا یک مدل آمریکایی-اروپایی هستش و هیچ نسبتی این مدل اداره دانشگاه با ایده ایرانی-اسلامی که ما براش انقلاب کردیم و ریشهی ما هست نداره. توی اون سیاستنامه توصیه کردیم که جامعه دانشگاهی و نخبگانی باید به سمت تنظیم یک منشور برای دانشگاه ملی و یک نهاد علم ملی حرکت کنه. این نهاد علم ملی چیست اساسا؟ این نهاد علم ملی نهادیه که متناسب با تاریخ ایران، متناسب با سیاستی که در ایران هست؛ ببینید بالاخره هر جامعهای یک سیاست مختص به خودش را دارد، یک فرهنگ مختص به خودش را دارد، یک تاریخ مختص به خودش را دارد. با تمام اینها بتواند نیرویی رو در داخل دانشگاه خودش پرورش بدهد که اولا این نیرو متعهد به کشورش، متعهد به وضعیت سیاسی و اجتماعی کشورش باشد و ثانیا در پی خلق ارادهای برای حل مسائل کشورش، پیشبرد اهداف کشورش و تعالی کشورش باشه. ما معتقدیم با مدل اداره دانشگاه کارآفرین که اساسا مدل دانشگاه آمریکایی هست، یعنی اساسا شما از دانشگاه فقط به دنبال پولسازی باشید. قطعا درآمدزایی از دانشگاه امر بدی نیست، اما اگر این امر تبدیل به این شود که شما از دانشگاه سیاستزدایی بکنید، مسئکلیت سیاسی دانشگاه رو منکر بشوید، مسئولیت اجتماعی دانشگاه رو منکر بشوید و اساسا نیرویی رو پس از سالها تربیت بکنید که هیچ اراده سیاسی و اجتماعی نداره، که این وضعیت فعلی ماست. الآن نیروهایی که از دانشگاه بیرون میان، نیروهایی هستند که اساسا هیچ نسبتی با وضعیت سیاسی و اجتماعی کشور نمیگیرن. شما یک نگاهی به کارهای دانشگاهها بکنید، یعنی اصلا ببینید الآن چقدر تشکلها فعالند؟ چقدر جمعیتهای دانشجویی فعالند؟ این پیوند عمیقی با مدل اداره دانشگاه داره.
یعنی این مدل اداره دانشگاه اساسا هیچ ارتباطی با وضعیت کشور ما و وضعیت سیاسی ما نداره و مشخصا وقتی مدل حکمرانی، مدل حکمرانیِ استارتآپی و کارآفرینی باشه که مبتنی بر مدل آمریکایی-اروپائیه، قطعا چنین چیزی نمیتونه برای شما نیروی سیاسی خلق بکنه. نیروی سیاسی هم قطعا نیروی سیاستزدهیِ حزبیِ باندباز لابیکن نیست قطعا، نیروئیه که در دل مطالعات علمیش یک مسئولیت سیاسی-اجتماعی رو میپذیره و نسبت با اون فعالیت علمی میکنه.
این سیاست نامه خطابش به تمام ارکان نظام مقدس جمهوری اسلامی و حاکمیت جمهوری اسلامیست. ما توی این سیاستنامه به وزارت علوم توصیه جدی داشتیم که باید یک تصمیم سیاسی در قبال دانشگاه گرفته بشه و اون تصمیم سیاسی اینه که ما باید به سمت ایجاد یک نهاد علم بومی و ایرانی حرکت بکنیم و این لازمهش قطعا گفتگوی دانشجوها، قطعا گفتگوی اساتید این حوزه، قطعا گفتگوی تشکلها و اساسا خانواده و اکوسیستم دانشگاههای ماست. چه دانشگاه صنعتی، چه دانشگاه علوم پزشکی، چه دانشگاه علوم انسانی. یعنی لازمه که ما یک بار بنشینیم در مورد این مسئله فکر کنیم که باید از ساختارها و حکمرانیهایی که هیچ نسبتی با وضعیت یک انسان ایرانی مسلمان نداره، عبور بکنیم و به سمت این برویم که برای یک انسان ایرانی مسلمان دانشگاهی را بوجود بیاوریم. قطعا این رو نیازه عرض بکنم این حرفم بدین معنا نیست که اسلامیسازی علوم بکنیم، روانشناسی اسلامی داشته باشیم و… . قطعا به این معنی نیست و داریم متعالی فکر میکنیم و توی دعواهای این شکلی نیستیم، بلکه به این معنیست که شما باید نوع اداره دانشگاهت پیش از اینکه استارتآپ محور باشه، پول محور باشه، باید مسئولیت محور و سیاست محور باشه. یعنی دانشگاه شما در نقطه سرشت و سرنوشت قرار بگیره.
در یک نقطهای دانشگاه قرار بگیره که دانشجوها از هر طیفی از هر رشته تحصیلی که هستند، در مورد یک وضعیت جدی که در مورد آینده ایران هست با هم صحبت بکنند و اساسا در نقطهای باشند که تولید کلمه بکنند، خلق ایده بکنند، خلق معنی بکنند که این کشور پیش بره. ببینید این دیدگاه، دیدگاه امام خمینی(ره) هستش، این دیدگاه دیدگاه مقام معظم رهبری هستش. وقتی امام میفرماید که اگر قرار باشد یک جامعه اصلاح شود باید دانشگاهش اصلاح شود، به معنی اینه که از دل اون دانشگاه ایده اداره جامعه بیرون میاد، از دل اون دانشگاه ایده آینده اون کشور بیرون میاد.
الآن شما وضعیت کشور رو یک لحظه نگاه بکنید. کدوم دانشگاه ما اساسا ایدهای نسبت به کشور داره؟ این ایده به این معنی نیست که بنزین رو به چه قیمت برسونیم. ایده معنی سیاسی داره. یعنی شما چه آیندهای برای کشورت متصوری؟ چه وضعیت سیاسی، تاریخی و فرهنگی برای کشورت قائل هستی؟
ما وقتی به چنین نیرویی میرسیم که دانشگاهمون دانشگاهی باشه که در قبال ایران و اسلام مسئولیت سیاسی رو قبول بکنه و پس از اون به فکر درآمدزایی باشه. وقتی ایده بشه درآمدزایی اساسا سیاست ذبح میشه، اساسا اجتماعی بودن دانشگاه ذبح میشه. ما فقط به دنبال اینیم که یک سری دانشجو بیان یک سری پایاننامهها و یک سری کار تحقیقاتی بکنن که از دل اون ما پول در بیاریم که این قطعا غلطه. این کار اندیشکدههاست. کار دانشگاه در ابتدا تربیت نیروهاییست که مسئولیت کشور خودشون رو بر عهده بگیرن و در دل اون مسئولیت بتونن به درآمد هم برسن.این نقطه نقطهی ایدهآله.
لذا همه حرف ما در اون سیاستنامه که ملاحظه کردید و خوندید حرکت به سمت رسیدن به یک نهاد علم بومی و ایرانیه که ما عقبهش رو هم داریم و فقط لازمه یک تصمیم کلان در سطح حاکمیت کشور گرفته بشه کهاز این مدلهای مرسوم اروپایی-آمریکایی که اساسا هیچ نسبت مستقیمی با انسان ایرانی که مشروطه دیده، انسان ایرانی که کودتای ۲۸ مرداد دیده نداره فاصله بگیریم و در نقطهای خودمون رو قرار بدیم که به یک نهاد علم بومی برسیم. این خلاصه کارهایی بود که کردیم. این سیاستنامه را هم به دفتر ریاست جمهوری رسوندیم و بازخورد خوبی دریافت کردیم. به وزارت علوم قبلی و فعلی رسوندیم و به شخص آقای دکتر سیمایی صراف هم رسوندیم و تلاش داریم این ادبیات و این گفتگو حول دانشگاه سیاسی که همون دانشگاه بومی ماست و نهاد علم بومی خودمون رو دانشگاه سیاسی میدونیم، در حال گفتگو هستیم و در حال کار هستیم. این مسئله لازمهش این هست که در جمعهای دیگه گفتگو و صحبت انجام بشه. امیدواریم در آینده نزدیک به واسطه ارتباطاتی که با فعالین سایر دانشگاهها داریم این حرکت را بوجود بیاریم که بتونیم ان شاء الله این زمینه رو بوجود بیاریم که نهاد علم ما از این وضعیت خسته و بحرانی که داره و نمیتونه در سطح کلان نیرویی تربیت کنه که وضعیت سیاسی اجتماعی در لحظه خودمون رو بپذیره و در نسبت با اون بتونه تولیداتی رو رقم بزنه، فاصله بگیره و این وضعیت اصلاح بشه و دانشگاه ما زنده بشه و بتونه مسئولیت خودش رو در قبال جامعه اجرا بکنه.
دیدگاهتان را بنویسید