اختصاصی کف دانشگاه: در یادداشتی به قلم سبحان تحویلیان به ابعاد هویتی هیئت دانشجویی اصحاب الحسین دانشگاه تهران پرداخته شده است که متن آن به شرح زیر است:
تا جایی که یادم هست محرم ۹۴ بود.
چندوقتی میشد که مداحی های میثم مطیعی توجه حزبالهی ها را جلب کرده بود. اشتیاقی عجیب برای حضور در هیئتش داشتم. هر طور شد خانواده را راضی کردم تا از از اصفهان به تهران بیاییم.
بنا شد برای عزاداری شب عاشورا به هیئت میثاق با شهدا برویم.
آن شب، میثم مطیعی و امیر عباسی، هر دو مجلسداری میکردند.
همان شب بود که واحدِ “به لبهای تشنهات سلام الله” را خواندند.
یک بند حاج میثم میخواند و یک بند حاج امیر.
چند سال بعد برای فاطمیه، مهدی رسولی به هیئت میثاق آمد و با میثم مطیعی برای مدافعان حرم یک مداحی را به سه زبان خواندند. یک بند فارسی بود که همخوانی کردند؛ بند عربی را حاج میثم خواند و بند ترکی را حاج مهدی.
آن شب در اوج آسمان بودم؛ نه فقط من بلکه هر کس در آن مجلس بود داشت پرواز میکرد. هیئت میثاق تبدیل شده بود به قرارگاهی برای ایجاد ارتباط بین عاشورای ۶۱ با انقلاب ۵۷. این ارتباط نه فقط یک سینهزنی یا مداحی مرتبط بلکه یک روح جمعی یا بهتر بگویم یک هویت متمایز ساخته بود؛ یعنی تمام ارکان و اجزای هیئت در نسبت مشخصی با آن هویت اصیل، مستمع را در بَر میگرفت و او را ناظر به آنچه در لحظه اتفاق میافتاد مسلح میکرد.
امیرعباسی با صدای گرمی که داشت حرارت و حلاوت خاصی به سینهزنیها میافزود و میثم، روضه را به عنوان درسهای یک مکتب برای مستمع مطرح میکرد.
دقیقا نمیدانم چه شد که امیرعباسی از آنجا رفت و چه چیزی باعث شد میثم هم چند سال بعد برود. اجمالا آنچه واقع شده این است که میثاق مانند نسیمی وزید و علیالحساب دیگر حضور و ترنم سابق را ندارد.
چند شب پیش، در شب شهادت حضرت زهرا (س) امیرعباسی به هیئت اصحاب آمد و به یاد قدیما چند بندی از سینهزنیهای به یادمندنی هیئت میثاق خواند.
چند وقت پیش در بین کوران ابهامات، دو دمهای کوتاه در هیئت اصحاب یک امت را در تشخیص صحنه تقویت کرد. دودمهٔ “خیمههای اهل غزه” دست مستمع را گرفت و او را از لابلای کتابهای تاریخ و مقتل به خط مقدم زمانه برد. همین دودمهٔ کوتاه و مختصر، دوباره موج انتقادات برخی را روانهٔ اصحاب کرد؛ چراکه این دودمه خرق عادت بود؛ خرق عادت برای آنهایی که سرگرم امام حسین خودشان هستند؛ جدا از زمان؛ جدا از شرایط…
مردمسالاری را به سختی میتوان روی منبر مطرح کرد اما در هیئت اصحاب، مستمع با مداحی “بیمردم” سینه میزند و درس مرمسالاری میگیرد. اصحاب ساکت نیست؛ نسبتش را با جمهور مشخص میکند؛ مخاطبش را سیاسی بار میآورد، نه با فضاسازی های نادقیق سیاستباز بلکه با طرح بحث مسئولیت اجتماعی.
هیئت اصحاب الحسین توانسته با مخاطب دانشجو ارتباط برقرار کند، مخاطبی که به سختی همراه میشود؛ آدمهای مختلف را دیده، سروصداهای گوناگون را شنیده و به سختی با محتوا مأنوس میشود.
همهٔ اینها یعنی نوید بازتولید یک هویت؛ هویتی بدیع که مبدع آن دانشجویان بسیجیِ خمینی هستند. این هویت اصیل این روزها در هیئت اصحاب الحسین علیه السلام، دارد جان میگیرد.البته اینبار زندهتر؛ از این نمینوان گذشت که میثاق با تمام امتیازاتش دو ایراد جدی داشت؛ میثاق گهگاهی شعارزده میشد؛ ذوق و هنر و ادبیات را کمرنگ میکرد و دوگانهها را پررنگ. مسئلهٔ دیگر میثاق، نادیده گرفتن شور و پرداختن به شعور بود، اما امتزاج شور و شعور حالت سومی است که هیئت اصحاب به آن متمسک شده. اصحاب شعارزده نشده و از شور و حرارت هیئتش نکاسته و توانسته هویتِ هیئت انقلاب اسلامی را بازآفرینی کند. پویاتر و زندهتر از پیش…
خدا به بانیان و دستاندرکارانش خیر دهد.
دیدگاهتان را بنویسید